آنکه در خانه تربیت شده باشد. (ناظم الاطباء) : باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است. حافظ. ، کالای نفیس که در خانه نگهدارند و ببهای گران بفروشند: در وجه باده جان ده ای بیخبر ز هستی با جنس خانه پرور نرخ دکان نگنجد. ملا نسیمی (از آنندراج)
آنکه در خانه تربیت شده باشد. (ناظم الاطباء) : باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است. حافظ. ، کالای نفیس که در خانه نگهدارند و ببهای گران بفروشند: در وجه باده جان ده ای بیخبر ز هستی با جنس خانه پرور نرخ دکان نگنجد. ملا نسیمی (از آنندراج)
کسی یا چیزی که در سایه پرورش یافته باشد، میوه ای که در سایه رسیده یا آن را در سایه خشک کرده باشند، کنایه از شخص آسوده و محنت نکشیده، کسی که پیوسته در ناز و نعمت به سر برده باشد، برای مثال تو سایه پرور نازی چه غم از آن داری / که ما ز تابش خورشید جور سوخته ایم (سراج الدین راجی- مجمع الفرس - سایه پرور)
کسی یا چیزی که در سایه پرورش یافته باشد، میوه ای که در سایه رسیده یا آن را در سایه خشک کرده باشند، کنایه از شخص آسوده و محنت نکشیده، کسی که پیوسته در ناز و نعمت به سر برده باشد، برای مِثال تو سایه پرور نازی چه غم از آن داری / که ما ز تابش خورشید جور سوخته ایم (سراج الدین راجی- مجمع الفرس - سایه پرور)
جان بخش، برای مثال بیا ساقی آن می که جان پرور است / به من ده که چون جان مرا درخور است (نظامی۵ - ۹۴۶)، شکر ریخت مطرب به رامشگری / کمر بست ساقی به جان پروری (نظامی۵ - ۸۶۶)
جان بخش، برای مِثال بیا ساقی آن می که جان پرور است / به من ده که چون جان مرا درخور است (نظامی۵ - ۹۴۶)، شکر ریخت مطرب به رامشگری / کمر بست ساقی به جان پروری (نظامی۵ - ۸۶۶)
خانه پرور. (ناظم الاطباء). آنکه در خانه پرورش یافته باشدو سرد و گرم روزگار نچشیده. (آنندراج) : گفتمش بگذر زمانی گفت معذورم بدار خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب. حافظ. ، بره و گوسالۀ دست پرورده. (ناظم الاطباء). چون: آهوی خانه پرورد
خانه پرور. (ناظم الاطباء). آنکه در خانه پرورش یافته باشدو سرد و گرم روزگار نچشیده. (آنندراج) : گفتمش بگذر زمانی گفت معذورم بدار خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب. حافظ. ، بره و گوسالۀ دست پرورده. (ناظم الاطباء). چون: آهوی خانه پرورد
کنایه از آسوده. (انجمن آرا). کسی را گویند که پیوسته بفراغت و آسودگی برآمده باشد و محنت و مشقت نکشیده باشد. (برهان) ، مفت خور. (انجمن آرا). رایگان خوار. (آنندراج) (برهان). کنایه از کسی که بناز و نعمت پرورش یافته و بخورد و خفت و راحت عادت کند و از زحمت بگریزد. (انجمن آرا) : باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد سایه پرور ما از که کمتر است. حافظ. ای خونبهای نافۀ چین خار راه تو خورشید سایه پرور طرف کلاه تو. حافظ. رجوع به سایه پرورد شود. ، گیاهی که آن را نان خورش کنند. (برهان). نانخورش، هر چیز نازک و ظریف، طفیلی، مگسهای سر سفرۀطعام. (ناظم الاطباء)
کنایه از آسوده. (انجمن آرا). کسی را گویند که پیوسته بفراغت و آسودگی برآمده باشد و محنت و مشقت نکشیده باشد. (برهان) ، مفت خور. (انجمن آرا). رایگان خوار. (آنندراج) (برهان). کنایه از کسی که بناز و نعمت پرورش یافته و بخورد و خفت و راحت عادت کند و از زحمت بگریزد. (انجمن آرا) : باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد سایه پرور ما از که کمتر است. حافظ. ای خونبهای نافۀ چین خار راه تو خورشید سایه پرور طرف کلاه تو. حافظ. رجوع به سایه پرورد شود. ، گیاهی که آن را نان خورش کنند. (برهان). نانخورش، هر چیز نازک و ظریف، طفیلی، مگسهای سر سفرۀطعام. (ناظم الاطباء)
آنکه کینۀ دیگری در دل گیرد تا در فرصتی مناسب ابراز کند و انتقام گیرد: آن کینه پروری که ز بغض تو دم زند وآن خون گرفته ای که به کینت کشد رقم. محمد عرفی (از آنندراج)
آنکه کینۀ دیگری در دل گیرد تا در فرصتی مناسب ابراز کند و انتقام گیرد: آن کینه پروری که ز بغض تو دم زند وآن خون گرفته ای که به کینت کشد رقم. محمد عرفی (از آنندراج)
لانۀ مور. لانۀ مورچه. مازن. قریهالنمل. جرثومه. - امثال: در خانه مور شبنمی طوفان است، اشاره است به اینکه هر کس طاقت حمل همه جور بار را ندارد برای بعضی ها سبکترین بار سنگین ترین وزن ها را دارد
لانۀ مور. لانۀ مورچه. مازن. قریهالنمل. جرثومه. - امثال: در خانه مور شبنمی طوفان است، اشاره است به اینکه هر کس طاقت حمل همه جور بار را ندارد برای بعضی ها سبکترین بار سنگین ترین وزن ها را دارد
قبر. مدفن. گور: کشتۀ عشق را فنا مظهر جلوۀ بقاست خانه گور بهر مرد آئینه جهان نماست. شوکت (از آنندراج). - امثال: خانه گور و چراغ، کنایه از خرج بیموقع نمودن است چه در خانه گور چراغ سوختن فایدۀ معتدبه نمی بخشد. (آنندراج)
قبر. مدفن. گور: کشتۀ عشق را فنا مظهر جلوۀ بقاست خانه گور بهر مرد آئینه جهان نماست. شوکت (از آنندراج). - امثال: خانه گور و چراغ، کنایه از خرج بیموقع نمودن است چه در خانه گور چراغ سوختن فایدۀ معتدبه نمی بخشد. (آنندراج)
کسی که خانه خود را بفروشد، کسی که خانه خود را بفروشد، کسی که از جانب دیوان برای اخذ مالیات عقب افتاده یا مصادره یا جریمه و یا از روی ظلم و ستم خانه و اثاث کسی را بزور بفروشد، تارک دنیا
کسی که خانه خود را بفروشد، کسی که خانه خود را بفروشد، کسی که از جانب دیوان برای اخذ مالیات عقب افتاده یا مصادره یا جریمه و یا از روی ظلم و ستم خانه و اثاث کسی را بزور بفروشد، تارک دنیا