جدول جو
جدول جو

معنی خانه پرور - جستجوی لغت در جدول جو

خانه پرور
پرورش یافته در خانه، برای مثال باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است / شمشاد خانه پرور من از که کمتر است؟ (حافظ - ۹۶)
تصویری از خانه پرور
تصویر خانه پرور
فرهنگ فارسی عمید
خانه پرور
(نَ / نِ پَرْ وَ)
آنکه در خانه تربیت شده باشد. (ناظم الاطباء) :
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است.
حافظ.
، کالای نفیس که در خانه نگهدارند و ببهای گران بفروشند:
در وجه باده جان ده ای بیخبر ز هستی
با جنس خانه پرور نرخ دکان نگنجد.
ملا نسیمی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
خانه پرور
خانه پرورد، خانه پرورده
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سایه پرور
تصویر سایه پرور
کسی یا چیزی که در سایه پرورش یافته باشد، میوه ای که در سایه رسیده یا آن را در سایه خشک کرده باشند، کنایه از شخص آسوده و محنت نکشیده، کسی که پیوسته در ناز و نعمت به سر برده باشد، برای مثال تو سایه پرور نازی چه غم از آن داری / که ما ز تابش خورشید جور سوخته ایم (سراج الدین راجی- مجمع الفرس - سایه پرور)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جان پرور
تصویر جان پرور
جان بخش، برای مثال بیا ساقی آن می که جان پرور است / به من ده که چون جان مرا درخور است (نظامی۵ - ۹۴۶)، شکر ریخت مطرب به رامشگری / کمر بست ساقی به جان پروری (نظامی۵ - ۸۶۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانه روب
تصویر خانه روب
پاک کننده و تمیزکنندۀ خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانش پرور
تصویر دانش پرور
آنکه علم و دانش را رواج دهد، پرورندۀ دانش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانه فروش
تصویر خانه فروش
فروشندۀ خانه، فروختن و حراج اثاث خانه، کنایه از غارت، کنایه از تارک دنیا و راغب آخرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانه پرورد
تصویر خانه پرورد
خانه پرور مثلاً گفتمش مگذر زمانی گفت، برای مثال معذورم بدار / خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب (حافظ - ۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ پَرْ وَ)
حالت ’خانه پرورد’. رجوع به خانه پرورد شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ پَرْ وَ)
خانه پرور. (ناظم الاطباء). آنکه در خانه پرورش یافته باشدو سرد و گرم روزگار نچشیده. (آنندراج) :
گفتمش بگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب.
حافظ.
، بره و گوسالۀ دست پرورده. (ناظم الاطباء). چون: آهوی خانه پرورد
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ عَ)
خانه متعلق به عروس نه داماد. چون: دیشب عروسی بجای آنکه در خانه داماد باشد در خانه عروس بود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
کنایه از آسوده. (انجمن آرا). کسی را گویند که پیوسته بفراغت و آسودگی برآمده باشد و محنت و مشقت نکشیده باشد. (برهان) ، مفت خور. (انجمن آرا). رایگان خوار. (آنندراج) (برهان). کنایه از کسی که بناز و نعمت پرورش یافته و بخورد و خفت و راحت عادت کند و از زحمت بگریزد. (انجمن آرا) :
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد سایه پرور ما از که کمتر است.
حافظ.
ای خونبهای نافۀ چین خار راه تو
خورشید سایه پرور طرف کلاه تو.
حافظ.
رجوع به سایه پرورد شود.
، گیاهی که آن را نان خورش کنند. (برهان). نانخورش، هر چیز نازک و ظریف، طفیلی، مگسهای سر سفرۀطعام. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تُو پَ)
آنکه کینۀ دیگری در دل گیرد تا در فرصتی مناسب ابراز کند و انتقام گیرد:
آن کینه پروری که ز بغض تو دم زند
وآن خون گرفته ای که به کینت کشد رقم.
محمد عرفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ)
لانۀ مور. لانۀ مورچه. مازن. قریهالنمل. جرثومه.
- امثال:
در خانه مور شبنمی طوفان است، اشاره است به اینکه هر کس طاقت حمل همه جور بار را ندارد برای بعضی ها سبکترین بار سنگین ترین وزن ها را دارد
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ)
قبر. مدفن. گور:
کشتۀ عشق را فنا مظهر جلوۀ بقاست
خانه گور بهر مرد آئینه جهان نماست.
شوکت (از آنندراج).
- امثال:
خانه گور و چراغ، کنایه از خرج بیموقع نمودن است چه در خانه گور چراغ سوختن فایدۀ معتدبه نمی بخشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ پُ)
حداکثر. چون: خانه پرش در این سفر دوهزار تومان خرج کرده است
لغت نامه دهخدا
آنکه یا آنچه در سایه پرورش یافته، میوه ای که آنرا در سایه خشک کرده باشند، شخص آسوده راحت طلب، مفت خور
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که خانه خود را بفروشد، کسی که خانه خود را بفروشد، کسی که از جانب دیوان برای اخذ مالیات عقب افتاده یا مصادره یا جریمه و یا از روی ظلم و ستم خانه و اثاث کسی را بزور بفروشد، تارک دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانش پرور
تصویر دانش پرور
پرورنده دانش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان پرور
تصویر جان پرور
پرورنده جان و روان روح پرداز آنچه باعث تیمار جان شود
فرهنگ لغت هوشیار
جانبخش، جانفزا، روحبخش، روح پرور
فرهنگ واژه مترادف متضاد